هوای تو

ساخت وبلاگ
زُل بزن خوب به عکسم چه در آن می بینی ؟ من به تصویر در این قاب شباهت دارم ؟ مثل یک مرده ام وُ توی خودم دفن شدم وَ به این مقبره ی سرد رضایت دارم سالها دور شدم از وطنِ مشرقی ام رفته ام سمت غروبی که دلش خونین است... شده ام خانه به دوش وُ شبم از درد پُر است گوشه ی کشورِ اوهام اقامت دارم سعی کن منصرف از ماندن ِ بی عشق شوی راه پُر کردن این فاصله ها مسدود است من به افسرگی مزمن وُ داروهایم بیشتر از تو و بوسیدنت عادت دارم !از زوایای تعفّن به تنم دست بزن دستمالی که لبِ تخت زمین افتاده !حالتِ گُنگ وَ مرموز، درون چشمم بعد از امشب که به تو قصد ِخیانت دارم سعی کن قیدِ لب یخ زده ام را بزنی بوسه ای سرد برای شبمان کافی نیست با هزاران نفر از جنسِ تو چون خوابیدم توی نزدیکیِ بی عشق مهارت دارم !حبس کن ذهن مرا در دل تاریکی ها مثل زنجیر شو در بی کسی زندانم علتِ بستن پاهام به دستان خودم حسّ خوبیست که نسبت به اسارت دارم لُخت کن شهوت بی رحم خیالاتِ مرا لُخت شو تا که مرا لای لجن غسل دهی من همان فاحشه ی کوچکِ قدیسه نمامکه فقط توی غزلهام جسارت دارم برچسب‌ها: صنم نافع هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 24 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 13:43

توی آغوشت که بودم لحظه ها بی وزن بود کودکانه ، از نگاهت آسمان می خواستمخواب می رفتم کنارت با تمام ترسهام از تو در کابوس هایم قهرمان می خواستم !روزها آرام از تقویم من رد می شدند بوسه می زد عشق بر سلولهای مرده ام سرنوشتم را درون قصه ها و شعرهافارغ از ابعاد بی رحم زمان می خواستملحن مرموز خدا در عشق بازی هایمانروح عریان مرا در اختیارت می گذاشتمی شدی نزدیک وُ من از شدّت دلضربه هاداشتم می مردم ، از چشمت امان می خواستمآه ای ويرانه ی باغ تخیّل های منای نگاهت یاس غمناک و غريب آسمانمن تو را در ابتدای درک هستی ِ زمینبا همین دستان سرد و ناتوان می خواستم *خوب می فهمم تو را ، این گریه هایم شاهد استدوستت دارم ولی باید فراموشت کنممی سپارم بار غمها را به آغوش خدااو که می داند کسی را آنچنان می خواستمبرچسب‌ها: صنم نافع هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 25 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 13:43

درد دارد همیشه دل کندن، درد دارد تمام پایان هاگم شدن در مسیر تنهایی،گریه کردن به حال باران هاعشق با روح من گلاویزست، شهر تا بی نهایت افسردهمن چه کردم که باید اینگونه، له شوم از هجوم تاوان هاآه ای سرگذشت غمگینم، آه ای انتهای رویاهازخمهایی زدی که می ترسم، از تو و از تمام انسانهااز دل خاطرات وهم آلود، نکند که دوباره برگردیاتفاقی ببینمت یک روز، باز هم در همین خیابانهاآخرین لحظه های عمرت را، نکند که به یاد من باشیجان بگیرم دوباره در ذهنت، در میان عذاب وجدان هادردها می کشم، نمی میرم ،فال می گیرم و تو می آییوحشتی از نگاهت افتاده، توی قلب تمام فنجانهابرچسب‌ها: صنم نافع هوای تو...
ما را در سایت هوای تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9havayeto9586d بازدید : 30 تاريخ : شنبه 28 بهمن 1402 ساعت: 13:43